به گزارش تین نیوز به نقل از ایسنا، ۱۱۴ سال بعد اما شاهی دیگر از سلسله صفویه با ناخدایی انگلیسی از کمپانی هند شرقی هم پیمان شد و دریاسالار پرتغالی را بیرون کرد اما شاه عباس اول صفوی نفهمید که با این کار چه بختک سیاهی را به جان خلیج فارس و ساکنان همیشگی آن انداخت.
اتهام اشغال بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک توسط ایران، توهین غیر قابل تحملی است که برای بار چندم توسط حاکم امارات متحده عربی که مدت های مدیدی قرارگاه و ساحل دزدان دریایی بود و بعدها توسط انگلیسی ها به امارات متصالح عربی تغییر اسم یافت و شامل ۷ شیخ نشین (ابوظبی، دوبی، شارجه، راس الخیمه، عجمان، فجیره و ام القیوین) بود، مطرح شده است و جالب تر آن که او با به خط کردن سران شورای همکاری خلیج فارس و رهبران اتحادیه اروپا، دنبال گرفتن ماهی بزرگی از آب گل آلودِ شرایط حساس منطقه است، غافل از آنکه این لقمه بزرگ ممکن است در گلوی او گیر کرده و برای همیشه خفه اش کند.
دریاسالار آلبوکرک
چشم فتنه
همه آتش ها از گور دریاسالار پرتغالی آلفونس دا آلبوکرکی ملقب به آلبوکرک بلند شد. او در تاریخ ۱۴ اکتبر ۱۵۰۷ میلادی همزمان با دوره سلطنت شاه اسماعیل صفوی ماموریت یافت به مشرق زمین سفر کند تا مستعمرات جدیدی برایش پیدا کند. او هم بعد از عبور از دماغه آفریقا و اقیانوس آرام و دریای عمان با کشتی توپدار و نیروی تفنگدار، تنگه هرمز را اشغال کرد و مدتی بعد با سرکوب مردم بومی، جزایر استراتژیک جنوب خلیج فارس را تصاحب کرد.
تنگه هرمز دروازه خلیج فارس و آبراه حساس بین المللی با مساحت ۹۷۰ کیلومتر مربع، تحت کنترل این فرمانده پرتغالی درآمد و از این تاریخ به بعد پای سایر استعمارگران اروپایی به خلیج فارس باز شد.
آلبوکرک نخسین نظامی غربی بود که از راه دریا به خلیج فارس وارد شد. بعد از او تجار هلندی، فرانسوی و آلمانی نیز به این منطقه بکر هجوم آورند. او اولین دریانورد غربی هم بود که به اهمیت استراتژیک خلیج فارس و سود سرشار آن بر صنعت دریانوردی و تبادلات اقتصادی و تجاری پی برد.
البته آلبوکرک ۱۰ سال قبل از اشغال جزیره هرمز، سرزمین های مشرق زمین دیگری را هم اشغال کرده بود. او به خوبی می دانست نمی تواند در این مناطق به صورت مستقیم حکمرانی کند به همین دلیل با ایجاد تفرقه و اجیر کردن مزدوران بومی، اقتدار پادشاهی پرتغال را در جزایر و کشورهای حاشیه خلیج فارس برقرار کرد.
حکومت پرتغالی ها بر جزایر جنوبی ایران ۱۱۴ سال ادامه داشت تا در سال ۱۶۲۱ عهدنامه ای بین شاه عباس اول صفوی و کمپانی هند شرقی بریتانیا امضاء شد و در سال ۱۶۲۲ امام قلی خان از فرماندهان گرجستانیِ در خدمت خاندان صفویان، جزیر هرمز و بقیه جزایر خلج فارس را با پشتیبانی توپخانه دریایی او از پرتغالی ها بازپس گرفت.
ناخدا بلایت فرمانده نیروی دریایی کمپانی هند شرقی به کمک قشون شاه عباس اول مواضع پرتغالی ها را توپ باران کردند و با از دست دادن ویلیام بافین دریاورد بریتانیایی و دو سرباز دیگر، نظامیان پرتغالی را از خلیج فارس بیرون کردند و از آن سال به بعد سیطره پادشاهی بریتانیا بر سراسر خلیج فارس و جزیره ها و عرب های ساکن ساحل دزدان دریایی حاشیه جنوبی تنگه هرمز و خلیج فارس تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ را ادامه دادند.
پادشاهی بریتانیا ۳۵۸ سال مستقیم و غیر مستقیم بر دربار و دیوان ایران و جزایر ایرانی خلیج فارس سلطه راند و در این مدت هر فتنه، نیرنگ، جنایت، تجاوز و بلایی که دلش خواست بر سر دربار و دیوان و مردم ایران و ملل عرب ساکن در حاشیه خلیج فارس آورد.
این پادشاهی برای نقره داغ کردن ایران، در واپسین روزهای حضور نظامی در خلیج فارس جزایر ایرانی خلیج فارس را به طعمه ای برای انداختن شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس به جان ایران تبدیل کرد و حالا بعد از ۵۱ سال حاکم امارات متحده عربی که روزگاری کشورش به ساحل دزدان دریایی معرف بود، برای چندین بار ادعای مالکیت جزایر بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را طرح کرده و گستاخ تر آنکه اتهام «اشغالگر» به ایران زده است.
ادعای مالکیت جزایر
پادشاهی بریتانیا ۳۴۷ سال بعد از سیره بر خلیج فارس تصمیم گرفت این آبراه را در سال ۱۹۷۱ ترک کند. هارولد ویلسون نخست وزیر سوسیالیست بریتانیا و رییس وقت حزب کارگر در ژانویه ۱۹۶۸ با حضور در جمع نمایندگان پارلمان این کشور خبر از خروج نیروی دریایی بریتانیا تا مارس ۱۹۷۱ از منطقه شرق کانال سوئز و خلیج فارس داد.
دلیل این تصمیم بدهی هنگفت بریتانیا ناشی از تزریق میلیاردها دلار وام و قرض آمریکا به اقتصاد این کشور برای جبران هزینه های سرسام آور و هنگفت خسارت های فراوانی ناشی از جنگ های جهانی اول و دوم جهانی و تصاحب بخش اعظم مستعمرات کشورش توسط آمریکایی ها، کاهش شدید ارزش برابری پوند در برابر دلار و گسترش ابرچالش های بزرگ اقتصادی در بریتانیا بود؛ چرا که بحران تجاری و ورشکستگی اقتصادی بریتانیا طی زمستان ۱۹۶۷ تا زمستان ۱۹۶۸ به اوج رسیده بود.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا مبالغ هنگفتی به آمریکا بدهکار شد و نمی توانست بدهیش به این کشور را بازپرداخت کند، زیرا بریتانیا در این جنگ به حمایت مالی از کشورهای متفق از جمله فرانسه پرداخت و توان مالیش را از دست داد. به این ترتیب آلمان به فرانسه، فرانسه به انگلیس و انگلیس به آمریکا بدهکار شدند. همین مسئله باعث شد بریتانیا نتواند بدهیش به آمریکا را پرداخت کند.
آمریکا با اینکه میلیاردهای دلار قرض به این کشور داد و میلیاردها دلار هم کمک بالاعوض به این کشور اعطا کرد، اما در عوض طلب هایش بخش قابل ملاحظه ای از مستعمرات انگلیس در سراسر جهان را در غالب تفاهم نامه ای با پادشاهی این کشور، در اختیار گرفت و به این ترتیب خود را وارد معادلات کشورهای ابرقدرت کرد و با توسعه زیرساخت های اقتصادی، نظامی و امنیتی و به دست گرفتن مرجعیت سازمان ها و نهادهای بین المللی به مرور جای انگیس را در صحنه بین المللی گرفت.
واکنش قهری
جنگ شش روزه و اطلاع حاکمان عرب از کمک های نظامی و مالی انگلیس به اسراییل ضربه اقتصادی سنگینی به اقتصاد آسیب دیده بریتانیا زد.
اطلاع سران عرب از کمکهای مخفیانه بریتانیا و آمریکا به صهیونیست های اشغالگر در جنگ رمضان که به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل معروف شد و در ژوئن ۱۹۶۷ اتفاق افتاد، موجب پیروزی صهونیست ها در جنگِ همزمان با مصر، اردن، سوریه و عراق شد. اسراییل در این جنگ علاوه بر نابود کردن کامل نیروی هوایی مصر به زیرساخت های حیاتی هر چهار کشور خسارت های غیرقابل جبرانی زد و دست آخر شرق بیت المقدس، کرانه غربی، غزه، شبه جزیره سینا و بلندی های جولان را به اشغال خودش درآورد و سرزمینش را پهناورتر کرد. البته صهیونیست ها مدتی بعد با معاملاتی که با آمریکا و سایر کشورهای عرب کردند از بخش هایی از سرزمین های اشغالی خارج شدند.
اما حمایت انگلیس از صهیونیست های اشغالگر موجب واکنش شدید حکام عرب شد. کشورهای نفت خیر حاشیه خلیج فارس در اقدامی تلافی جویانه ذخایر ارزی پوند خود را وارد بازار تبادلات پولی کردند و با این کار ضربه سنگینی به قدرت پول ملی و اقتصاد از هم پاشیده بریتانیا زدند.
هارولد ویلسون نخست وزیر وقت بریتانیا که خود را از حفظ ارزش پول ملی بریتانیا در آن مقطع زمانی ناتوان می دید در اقدامی تلافی جویانه تصمیم گرفت به تحت الحمایگی یا بهتر بگویم تعهدات دفاعی و سیاسی کشورش در قبال بحرین، قطر و عرب های ساکن ساحل دزدان دریایی که شامل ۷ شیخ نشین به نام های ابوظبی، دوبی، شارجه، راس الخیمه، عجمان، فجیره و ام القیوین که توسط انگلیسی ها امارات متصالح عربی خوانده شدند، پایان دهد و به این ترتیب نیروی دریاییش را تا مارس ۱۹۷۱ از شرق کانال سوئز و خلیج فارس خارج کرد.
هارولد ویلسون
اطلاع به ایران
یک هفته قبل از انتشار عمومی خبر خروج بریتانیا از شرق کانال سوئز و خلیج فارس، گورونوی رابرتس وزیر مشاور در امور خارجه دولت بریتانیا در تاریخ ۷ ژانویه ۱۹۶۸ مصادف با ۱۷ دی ۱۳۴۶ به دیدار محمدرضا شاه پهلوی در کاخ نیاوران تهران رفت تا او را از این تصمیم مطلع کند.
بر اساس صورت مذاکرات محمدرضا پهلوی و گورونوی رابرتس، شاه با استقبال از تصمیم بریتانیا، گفت: «باید بنشینیم و سخت بکوشیم مغزمان، تخیلمان و اطلاعات مان را به کار اندازیم و ببینیم که چطور می شود استاتوکو (وضعیت حاضر) و امنیت منطقه را حفظ کرد. امنیت منطقه البته تنها از نظر شما مهم نیست، برای همه مهم است.»
رابرتس در این دیدار گفت: «بریتانیا در پی استقلال شیخ نشین ها یا برقراری نوعی فدراسیون یا کنفدراسیون میان آنهاست.» شاه هم در پاسخ به او گفت: «به استثنای بحرین که شاید بتوانیم راه حلی برای آن پیدا کنیم، برای سایر قسمت ها و جزایری که مورد ادعای ما نیستند، حرفی نداریم و با استقلال آنها کاملا موافقیم.»
گورونوی رابرتس البته چند هفته قبل از این دیدار هم، به تهران آمده بود تا در دیدار با شاه و اردشیر زاهدی بر تعهد بریتانیا بر حفظ امنیت خلیج فارس تاکید کند.
مدتی بعد و پیش از خروج بریتانیا از خلیج فارس محمدرضا شاه به دیدار شیخ راشد بن سعید آل مکتوم حاکم دوبی رفت. او در این دیدار با حاکم دوبی درباره جزایر خلیج فارس اینگونه صحبت کرد: «مال دزدی که انگلیس ها از ما گرفته اند اکنون در دست شارجه و راس الخیمه است. این جزایر مثل هفت تیری است که به طرف قلب ما نشانه گرفته شده است.»
او ۱۷ ماه بعد در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۴۸ در دیداری که با مایکل استوارت وزیر وقت امور خارجه بریتانیا در تهران داشت، گفت: «بعد از خروج نظامیان انگلیسی از خلیج فارس هیچ قدرت خارجی نباید جایگزین شود.»
مایکل استوارت
در آنها سال ها آمریکا به عنوان قدرت نوظهور درگیر جنگ ویتنام بود و دولت وقت ایران در پی جا انداختن خود به عنوان تنها قدرت منطقه که لایق حفظ امنیت مهمترین شاهراه انرژی جهان بود، شاهراهی که روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت خام از آن عبور می کرد.
تحریم نفتی اسراییل توسط کشورهای عرب صادرکننده نفت موجب بهم ریختن معادلات جهانی و افزایش چهار برابر قیمت نفت شد. این اتفاق موجب افزایش چهار برابری دلارهای نفتی شاهِ پسر و تزریق آنها به اقتصاد ایران شد.
محمدرضا پهلوی سرمست از افزایش درآمدهای ارزی کشور، شروع به تجهیز و مدرن کردن جنگ افزارها، جنگنده های هوایی، ناوهای پیشرفته و تسلیحات نظامی ارتش شاهنشاهی از آمریکا و سایر کشورهای غربی کرد تا توانایی های ایران را به عنوان مناسب ترین گزینه برای ژاندارمی منطقه در چشم عربستان که در صدد تقویت موقعیت سیاسی و نظامی خود بین شیوخ عرب خلیج فارس بود، بزرگ کند. طبق اعلام پهلویِ پسر بودجه نظامی ایران در سال ۱۹۷۰ بالغ بر ۷۰۰ میلیون دلار بود.
بریتانیا در ابتدا با بلندپروازی محمدرضا شاه مخالف بود، اما با حمایت هری تورومن رییس جمهور وقت آمریکا و قبول استدلال او مبنی بر انداختن هزینه های تامین امنیت خلیج فارس به دوش کشورهای حاضر در این آبراه، مخالفتش را کنار گذاشت.
صورت جلسه مذاکرات بین شاه و سِر اُلِک هیوم وزیر وقت امور خارجه بریتانیا در بروکسل در ۱۹ تیر ۱۳۴۹ تایید کننده این موضوع است. هیوم در این دیدار به شاه گفت: «بریتانیا خواهان مشارکت ایران و عربستان برای تامین امنیت خلیج فارس است.»
تصاحب جزایر سه گانه
روند خروج انگلیس از خلیج فارس چند ماه طول کشید و عرب های ساکن ساحل دزدان دریایی با قدرت نمایی ارتش شاهنشاهی ایران از سه جزیره بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک پس گرفته شد، البته توافقات پشت پرده دربار پهلوی با مقامات وقت انگلیس نیز تاثیر زیادی در بسته شدن دهان عرب های ساکن این ساحل گذاشت.
بعد از آن بود که چهار کشور عربی از جمله یمن جنوبی، لیبی، عراق و الجزایر علیه ایران به سازمان ملل شکایت کردند، اما این شکایت هم به دلیل پیگیری نکردن انگلیس و سایر قدرت های جهانی مسکوت ماند.
سه جزیره بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک با موافقت انگلیس و شیخ شارجه به ایران واگذار شد، اما آیا این اتفاق بدون معاملات و توافقات پشت پرده، ممکن بود؟
پاسخ منفی است. همزمان با این اقدام چانه زنی برای جدا کردن استان چهاردهم ایران یعنی «بحرین» بین دولت وقت انگلیس و مقامات رژیم پهلوی بالا گرفت که البته با موافقت پهلویِ پسر، شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد رفراندوم در این جزیره را داد که نهایت به جدایی بحرین از سرزمین مادریش ایران منجر شد.
کشمکش مسالمت آمیز
در دوران قاجار و در اوایل حکومت پهلوی، دولت انگلستان تبعیت بحرین را که در تحت الحمایگیش بود به ایران واگذار کرد و ایران پس از آن تلاش کرد بحرین را رسما به خاک خود ضمیمه کند.
دولت ایران تا سال ۱۲۹۹، یازده بار تلاش کرد بحرین را رسما تحت حاکمیت خود درآورد. حتی در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق یک صندلی خالی در مجلس شورای ملی برای نماینده بحرین مشخص شد که به صورت نمادین سیادت ایران بر سرزمین جنوبی را اعلام کند. حتی این جزیره در نقشه های جغرافیایی تاریخی همواره به عنوان چهاردهمین استاد ایران معرفی می شد.
چند سال بعد و در سال ۱۳۳۶، مجلس شورای ملی طرح الحاق بحرین به ایران را به عنوان استان چهاردهم تصویب کرد و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره صحه گذاشت در برابر، دولت عربستان نیز در صدد تاسیس اتحادیه ای بود که در آن بحرین نیز به عنوان کشوری مستقل شناخته می شود.
منوچهر اقبال
منوچهر اقبال نخست وزیر وقت پهلوی در جواب یکی از نمایندگان مجلس در این باره گفت: «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی می کند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم کرد.
اینگونه اقدامات را روشی خصمانه نسبت به خود شناخته و تجاوزی علیه حق حاکمیت خویش می دانیم و تا آخرین قطره خون خود با آن مبارزه خواهیم کرد.»
با وجود این اظهارات دولت عربستان در همان زمان توافقی را با حاکم بحرین امضاء کرد که عربستان را در نفت بحرین شریک می کرد. وزارت خارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند.
در سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد و تا سال ۱۳۴۰ چند بار سخن از حمله نظامی برای گرفتن بحرین بود که هیچ گاه عملی نشد.
استقلال بحرین
بریتانیا در سال ۱۳۴۳ مذاکرات مخفیانه ای با دولت وقت ایران آغاز کرد و پیشنهاد واگذاری سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را که نظامیان بریتانیایی در آن ها حضور داشتند در مقابل استقلال بحرین مطرح کرد و شاه را به دست برداشتن از تعلق بحرین به ایران، ترغیب کرد.
در سال ۱۳۴۷، عربستان سعودی از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا شاه در اعتراض به این اقدام سفر خود را به عربستان لغو کرد. ولی این اعتراض به نتیجه نرسید و او در همان سال و به طور رسمی به عربستان سفر کرد. پهلویِ پسر پس از انجام مذاکراتی با دولت سعودی، برای نخستین بار و در سال ۱۳۴۷ اعلام کرد ایران حاضر است از ادعای مالکیت بر بحرین دست بردارد.
همزمان سازمان ملل نیز وارد موضوع شد و میان مردم بحرین یک نظرسنجی برگزار کرد. با دخل تصرفی که شیوخ عرب بحرین در نظرسنجی انجام دادند اعلام شد مردم بحرین با اکثریت آرا به نفع استقلال این کشور رای دادند و سازمان ملل متحد نیز گزارشی مبنی بر خواست استقلال بحرین از ایران تهیه کرد.
شورای امنیت این سازمان نیز طبق این گزارش استقلال بحرین از ایران را تصویب کرد و بحرین در ۲۳ مرداد ۱۳۴۹ از ایران جدا شد.
محمدرضا پهلوی نخستین کسی بود که استقلال بحرین را به مردم و دولت آن ها تبریک گفت و سازمان ملل متحد بحرین را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت و امیرعباس هویدا هم در واکنش به انتقادات عمومی گفت: «به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس می خواستیم شوهرش دادیم.»
کتیبه هخامنشی
کتیبه هخامنشی
علاوه بر وجود هزاران سند تاریخی در تایید حق مالکیت سرزمینی ایران بر جزایر خلیج فارس، مراکز و آرشیوهای نگهداری اسناد ملی و بین المللی که اتفاقا بخش قابل ملاحظه ای از آنها به روایت مستشرقان انگلیسی و پرتغالی و سایر دول متجاوز اروپایی به منطقه خلیج فارس درباره تعلق جزایر بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران، ثبت و ضبط است، کتیبه هخامنشی خارک که در سال ۱۳۸۶ در پی احداث جاده ای توسط وزارت نفت در این جزیره کشف شد، گواه دیگری بر قدمت تعلق جزایر سه گانه خلیج فارس به سرزمین مادری خود «ایران» است.
طبق بررسی های باستان شناسان ایرانی، کتیبه هخامشی متعلق به دوره اردشیر هخامنشی است و جزایر سه گانه همانند سایر بخش های سرزمین ایران به دست نسل های اولیه نژاد آریایی «آباد» شد.
بر روی این کتبیه مرجانی که طبق اعلام باستان شناسان ۲۴۰۰ سال قدمت دارد و در سال ۱۳۸۶ در جزیره خارک کشف شد، با خط فارسی باستان نوشته شد: «سرزمین خشک و بی آبی بود، شادی و آسایش را آوردم.»
این سند تاریخی و به خوبی گویای تمامیت ارضی ایران بر جزایر بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک است که از سوی حاکمان امارات متحده عربی و شیخ نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس انکار می شود.
امارات متحده عربی برای به کرسی نشاندن ادعای شرم آور خود درباره مالکیت جزایر سه گانه ایرانی و جلب نظر و حمایت کشورهای آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا، در پی حقوقی کردن این مسئله و کشاندنش به سازمان ملل و شورای امنیت است.
البته شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس برای جلب نظر این کشورها تاکنون بهای سنگینی را در واگذار کردن امتیازات سیاسی و اقتصادی پرداخت کرده اند که جای شگفتی دارد.
اقدامات حاکمان امارات متحده عربی این سوال را در ذهن ایجاد می کند که چرا آنان برای چندمین بار مدعی مالکیت جزایر ایرانی اند؟ و طرح چند باره این دروغ بزرگ به پشتوانه چه قدرتی انجام می شود؟
سر دنیس رایت
اعتراف انگلیسی
سر دنیس رایت سفیرکبیر بریتانیا در تهران طی دهه های ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ خورشیدی، در تایید مالکیت ایران بر جزایر سه گانه و تابعیت ایرانی شیوخ قاسمی لنگه در خاطراتش می نویسد: «از سال های ۱۸۸۰ بر سر مالکیت چهار جزیره کوچک میان ایران و انگلیس اختلافات مکرری بروز کرد.
در تمام نقشه های موجود تا پیش از سال ۱۸۹۸ این جزایر جزئی از قلمروی ایران هستند. حتی در نقشه ای که در کتاب «ایران و قضیه ایران» لرد کرزن در سال ۱۸۹۲ از سوی انجمن سلطنتی جغرفیای بریتانیا منتشر شد، این جزایر جزئی از قلمروی ایران محسوب شدند.»
البته نقشه هایی نیز از طرف دولت روسیه تزاری و دولت اتحاد جماهیر شوروی تهیه شد.
ایران در شورای امنیت سال ۱۹۷۱، برای اثبات حق حاکمیت خویش بر جزایر، نقشه ای از خلیج فارس را که در سال ۱۹۶۷، به مناسبت پنجاهمین سال انقلاب اکتبر در شوروی چاپ شده است، انتشار داد. در این نقشه که به عنوان سند حقانیت ایران در سازمان ملل توزیع گردید، نقشه های جزایر تنگه ی هرمز به نام است.
در اطلس یادبود پنجاهمین سالگرد انقلاب اکتبر که در سال ۱۹۶۷ از طرف شوروی انتشار یافته جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، به رنگ قلمروی ایران در نقشه ی خلیج فارس مشخص شد و زیر نام هر جزیره، تعلق آن به ایران در پرانتز ذکر شد. این نقشه در روزنامه ی اطلاعات روز دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۵۰ منتشر شد.
شاهد حاضر
سید علی حق شناس نویسنده کتاب حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب و بوموسی پس از ذکر تاریخچه حضور انگلیس در خلیج فارس و فتنه هایی که طی حدود ۴ قرن در این آبراه درست کرد، نوشت: «ضعف حاکمان وقت ایران به ویژه شاهان قاجار بهترین فرصت را به دست اندازی انگلیسی ها در آب های سرزمینی جنوب ایران داد.
در این شرایط سکنی گزیدن وهابی های مهاجر، معروف به قواسم که از مناطق مرکزی عربستان به کرانه های جنوب خلیج پارس که اقدام به راهزنی و غارت می کردند، مشکلات حضور اجانب در منطقه را دو چندان کرد.
جنگ های داخلی پس از مرگ نادرشاه فرصت را به بادیه نشینان جنوب ایران در آن سوی دریای پارس که از مهاجران مناطق مرکزی شبه جزیره عربستان بودند داد تا در این آبراه اقدام به راهزنی و دزدی دریایی کنند. این اشرار و دزدان دریایی که از قبیله بنی قاسم بودند، اجداد حاکمان فعلی ابوظبی و رأس الخیمه هستند.
در سال ۱۸۱۹ بریتانیا که از ناحیه دزدی دریایی این قبیله و وحش گری دیگر قبایل هم ریشه قواسم در خلیج پارس متضرر شده بود، با کسب اجازه از دولت وقت ایران در وهله نخست اقدام به سرکوب آنان و سپس به منظور رام کردن و آشنا ساختن آنان با تمدن و مدنیت به بستن پیمان و تحت الحمایگی قبایل مذکور اقدام کرد.
… چند سالی است که برخی از شیوخ تازه به دوران رسیده امارات عربی متحده که از نوادگان قواسم هستند و نزدیک به ۴۰ سال است که از موجودیت شان می گذرد، جسارت پیدا کرده و همچون اسلاف خود تمامیت ارضی کشورمان را با ادعاهای واهی مالکیت بر جزایر تا ابد ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی، با شیوه ای مدرن تر مورد تعدی قرار می دهند.»
غیرت ملی
اولین واکنش مقامات سیاسی و دیپلماتیک کشورمان به «اشغالگر» خواندن ایران درباره جزایر بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک قابل توجه است.
سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان مالکیت جزایر سه گانه را همیشه متعلق به ایران دانسته و تاکید کرده «این مالکیت تا ابد نیز چنین خواهد بود. دوران سیاست خبیثانه تفرقه بینداز و حکومت کن اروپایی ها در منطقه ما مدت های مدیدی است که به سر رسیده است.» نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مقامات لشکری و کشوری و حتی ایرانیان مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز حق مالکیت ایران بر این جزایر قطعی و غیر قابل چانه زنی و مذاکره می دانند.
اتمام حجت
بندهای ۶۰ تا ۶۳ برنامه هفتم توسعه، ارتقای زیرساخت های اقتصادی، امنیتی، نظامی جزایر سه گانه بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را هدف گذاری و به دولت ایران ابلاغ کرده است، بنابراین بر دولت جمهوری اسلامی ایران است که هر چه زودتر بستر اجرای قدرتمند این مواد را در جزایر جنوبی ایران به وجود آورد.
به علاوه صاحب نظران و ایران دوستان فراوانی راه کارهای چندگانه ای را برای عقیم کردن ادعای امارات متحده عربی و شیخ نشین های حاشیه جنوبی خلیج فارس پیشنهاد داده اند از جمله تاکید کرده اند: «دولت ایران باید از یک استراتژی جامع و چندبعدی در خلیج فارس بهره ببرد مثلا با اعلام مناطق آزاد تجاری در جزایر سه گانه اقدام به جذب سرمایه گذار بخش خصوصی برای توسعه صنعت گردشگری کند علاوه بر آن با سرمایه گذاری در این جزایر بستر تولید انرژی های تجدیدپذیر را فراهم کنند همچنین با تقویت پایگاه های نظامی و امنیتی در این جزایر حق حاکمیت سرزمینی ایران بر این بخش از خلیج فارس را محکم تر از قبل به رخ جهانیان بکشانند.»
مقطع فعلی بهترین زمان از حیث شرایط سیاسی و بین المللی برای پایان دادن به درنگ ها و بی توجهی ها برای به اجرا درآوردن قانون در جزایر بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک و توسعه زیرساخت های گردشگری، نظامی، امنیتی و اقتصادی در آنهاست به خصوص که لایحه بودجه ۱۴۰۴ نیز اکنون در مجلس شورای اسلامی است و می تواند اولین برش از برش پنج ساله برای اجرای برنامه هفتم توسعه در خصوص این جزایر باشد.
منابع:
حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب و بوموسی، سیدعلی حق شناس، صص ۷، ۲۵، ۱۳۵–۱۲۹
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه مفصل خبرنگار مجله لایف با اردشیر زاهدی وزیر وقت امور خارجه، اسفند ۱۳۴۹
یادداشت های امیر اسدالله علم، ویراستار علینقی عالیخانی، جلد اول از ۲۴ بهمن ۱۳۴۷ تا ۲۹ اسفند ۱۳۴۸، ناشران: معین و مازیار، ۱۳۸۰
بلاگ خبری مکران آریا دریا