تین نیوز
آقای نگران- دیرهلیم هم مثل پدر و پدر بزرگش هلیم رو خیلی دوست داشت، طوری که سعی می کرد با پول تو جیبی اندکش پس اندازی فراهم بکنه تا بتونه صبح روزهای جمعه به اتفاق بچه های محل سری به مغازه کوچک هلیم فروشی محله شون بزنه و دلی از عزا در بیاره. روزایی هم که پول نداشت هلیم فروش به شرط شستن دیگ و قابلمه های بزرگ، یه کاسه پر هلیم بهش می داد و اونم می خورد کیف می کرد. پیر هلیم تن و بدن نحیفی داشت، هر چی هم می خورد چاق نمی شد، به خودش می رسید، اما لحظه ای از فکر پول درآوردن غافل نبود و دلش می خواست هر طور شده سری بین سرها در بیاره و پولدار بشه. عاشق هلیم بود.
گاهی وقتا هم از غروب روز پنجشنبه به مغازه هلیم پزی می رفت و در تهیه و تدارک وسایل پخت و پز هلیم بهشون کمک می کرد. اما یه روز بی خبر گذاشت و رفت، کجا؟ کسی خبر نداشت، هیشکی نمی دونست کجا رفته و چیکار داره می کنه؟! اما یه روز خبر رسید که دیر هلیم واسه خودش بساطی راه انداخته و از طریق پخت و پز و توزیع هلیم وضعش توپ توپ شده!!! یکی می گفت وام کم بهره گرفته و رفته تو کار واردات هلیم چینی، اما یکی هم می گفت خبرش رو از منبع موثقی گرفته و می دونه که دیر هلیم یه اسانسی درست کرده که به هر چی بزنی بو هلیم سنتی های خودمونو می ده و مردم براش سر و دست می شکونن.
خلاصه که کار و بارش شده بود سکه تمام بهار آزادی. فامیلیش هلیم بود اما از اونجایی که اساس هلیمش دیر به بار می نشست و دیر لعاب می نداخت، به دیر هلیم معروف شده بود!!! خلاصه که با همه شایعاتی که در موردش شایع شده بود، کسی خبری از محل زندگیش نداشت که یه روز غروب ناگهان وقتی که همه اهالی محل کنار همون دیوار آفتابگیر قدیمی هلیم پزی، نشسته بودن سر و کله دیرهلیم که سوار یه لندکروز آخرین مدل مشکی رنگ بود، پیدا شد. وقتی از لندکروز پیاده می شد، یکی می گفت، طوری پیاده شد که انگار، داری صحنه کشتن دختر نعیم تو سریال پوست شیر رو با دور کند می بینی (اسلوموشن). پیاده که شد اومد طرف دوستا و آشناهای قدیمیشو ، گفت؛ که می خواد ۱۰۰۰ تا آشپزخونه هلیم پزی با ربات های زن ساخت چین را بندازه که مشکل بیمه و اضافه حقوق و عایله مندی و سود و پاداش رو نداشته باشه. می گفت ما اول انگار قند تو دلمون آب شده بود که لابد اومده مارو به عنوان کارگر و کارمنداش استخدام کنه و آمار بیکاری رو بیاره پایین. اما نه، اشتباه می کردیم. اومده بود که بیشتر در بیاره.
میگن این اواخر دیگه وقت سر خاروندن نداشت، اما خب دیگه دنیا به هیشکی وفا نمی کنه، دیرهلیم هم مثل خیلی های دیگه به ته خط رسیده بود و می گفت یه بیماری لاعلاجی گرفته و افتاده تو رختخواب، خدا برا کسی نیاره، میگن قبل از مرگش خواسته بود تا فک و فامیلاش بیان پیشش که بتونه از همه شون حلالیت بطلبه، فک و فامیلاشم رفته بودن خونه شو و اونم از همه حلالیت طلبیده بود. اما یکی از نزدیکانش می گفت؛ روبروش نشسته بودیم که یهو گفت؛ او مای گاد (وای خدای من)! داشت یادم می رفت؟!!! باید برم تو پارکینگ و از لندکروزی که در تمام طول تجارت هلیم یار و یاور من بود هم حلالیت بطلبم. می گفت؛ اون رفت و مام دنبالش رفتیم. می گفت؛ رفت سراغ لندکروزش و بهش گفت؛ من از همه حلالیت طلبیدم، اومدم تا از تو هم حلالیت بطلبم. می خوام که تو هم حلالم کنی، ولی قبل از اون به من بگو آیا اذیت و آزاری هم از من دیدی، هان؟!!! خیلی که به موتور و بدنه و شاسیت فشار نیاوردم؟!!!
می گفت: ما همه صم و بکم منتظر واساده بودیم ببینیم چی میشه؟! که یهو لندکروز به حرف اومد و گفت:
یادته روغنمو دیر به دیر عوض می کردی و کل موتور به تته پته می افتاد؟ هان، یادته؟ اون روزها خیلی به ام سخت می گذشت، ولی بابت اون روزا می بخشمت، یه بار هم تو یه جاده کوهستانی یکی از چرخام پنچر شده بود اما تو همچنان سرخوش و بی اعتنا رو رینگ راه می رفتی و عین خیالت هم نبود؟ اون روز هم خیلی بهم فشار اومد، بابت اونم می بخشمت. یادته به روغن سوزی افتاده بودم و از اگزوزم دود بیرون میومده و تو کرکر خنده ت تو هفت تا آسمون شنیده می شد؟ حالا واسا، یادته جعبه فرمونم، زرتش قمصور شده بود و تو عین خیالت نبود؟ آره؟ حتما یادته آقای دیرهلیم!!! من بابت همه بلاهایی که سرم آوردی تو رو می بخشم. ولی یادته یه روز با اون آقاهه تو اون سالن بزرگه گفتی لندکروز هیچ فرقی با ۲۰۶ نداره، آره یادته؟ آره حتما یادته، می خوام بگم بابت همه بلاهایی که سرم آوردی می بخشمت، ولی بابت حرفی که زدی و هیمنه منو جلوی ۲۰۶ به هم ریختی و آبروی منو پیش هر چی ماشین استاندارد و با کیفیت بردی؟ هیچ وقت نمی بخشمت، هیچوقت.