دود غلیظی که از میان انبارها بالا می رفت، فقط نشانه سوختن چند کانتینر نبود؛ نشانه سوختن بخشی از نظم، ایمنی و مسئولیت در یکی از مهم ترین شریان های تجاری ایران بود.
تین نیوز |
حسین سلاح ورزی :
صبحی داغ و سنگین در بندرعباس بود که خبر انفجار در بندر شهید رجایی، مثل موجی از شوک، در سراسر کشور پیچید. دود غلیظی که از میان انبارها بالا می رفت، فقط نشانه سوختن چند کانتینر نبود؛ نشانه سوختن بخشی از نظم، ایمنی و مسئولیت در یکی از مهم ترین شریان های تجاری ایران بود. حادثه ای که همه را تکان داد، اما مثل بسیاری از حوادث مشابه، با چند وعده، چند جلسه و چند گزارش، آرام آرام زیر خاکستر فراموشی رفت.
در همان روزهای نخست پس از انفجار (۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) خبر تشکیل «کمیته های ویژه» و «کارگروه های بررسی علل حادثه» منتشر شد. قرار بود علت ها شفاف شود، راهکارها تدوین شود و از تکرار حادثه جلوگیری شود. اما حالا که ماه ها گذشته، پرسش ساده ای باقی است: خروجی این همه جلسه و کارگروه چه بود؟ آیا تغییری واقعی در شیوه اداره بندر رخ داده است؟ پاسخ متأسفانه منفی است.
اگر کسی از نزدیک بندر شهید رجایی را دیده باشد، می داند که حادثه نه از غفلت یک فرد، بلکه از یک ساختار فرسوده و بی نظم زاده شد. این بندر سال هاست گرفتار پدیده ای مزمن به نام «رسوب کالا» است؛ محموله هایی که هفته ها و ماه ها در محوطه می مانند، نه ترخیص می شوند و نه تعیین تکلیف. برخی به دلیل مشکلات اسنادی و بانکی، برخی به خاطر تعارض میان گمرک و سازمان های مجوزدهنده و برخی هم به سادگی به این دلیل که دیگر صاحب مشخصی ندارند.
این انباشتِ بی نظم کالا، فقط مسئله ای فنی یا اداری نیست؛ به معنای واقعی کلمه، یک خطر بالقوه است. کنار هم چیدن مواد شیمیایی، قطعات صنعتی، سوخت ها و فلزات سنگین بدون طبقه بندی دقیق، یعنی ساختن یک بمب خاموش. اما ما عادت کرده ایم خطر را نادیده بگیریم تا وقتی که منفجر شود.
انفجار بندر شهید رجایی، نتیجه سال ها هشدار بی پاسخ بود. بارها کارشناسان گفته بودند که نبود سامانه هوشمند ردیابی کالا، ضعف در زیرساخت های ایمنی و ناهماهنگی بین دستگاه ها دیر یا زود حادثه می آفریند. ولی در ساختار مدیریت ما، هشدارها معمولا فقط پس از حادثه شنیده می شوند و همان قدر که سریع منتشر می شوند، زود هم فراموش می شوند.
در ظاهر، چند کمیته تشکیل شد؛ یکی فنی، یکی ایمنی، یکی حقوقی اما هیچ کدام نتوانستند به ریشه برسند. نه طبقه بندی کالاهای خطرناک اصلاح شد، نه روند ترخیص تسهیل شد، نه نهاد مسئول مشخص شد. فقط چند گزارش و بیانیه صادر شد تا «وظیفه اداری» انجام شده باشد.
اما فاجعه اصلی فقط در ایمنی خلاصه نمی شود، در اقتصاد هم رسوخ کرده است. رسوب کالا در بنادر، امروز به یکی از پرهزینه ترین گره های تجارت خارجی ایران تبدیل شده است. هر روز تأخیر در ترخیص، یعنی خواب سرمایه، قفل شدن نقدینگی، افزایش هزینه انبارداری و در نهایت، گران ترشدن تمام شده کالا برای مصرف کننده. شرکت های حمل ونقل بین المللی به دلیل همین تأخیرها از همکاری با بنادر ایران پرهیز می کنند، خطوط کشتیرانی تمایل به پهلوگیری طولانی ندارند و اعتبار لجستیکی ما در منطقه به تدریج آسیب دیده است.
رسوب کالا در بندر فقط یک عدد در گزارش های گمرک نیست؛ بازتابی از ناکارآمدی نهادی در اقتصاد است. کالایی که باید ظرف چند روز ترخیص شود، گاهی ماه ها در انتظار مجوز وزارت صمت، محیط زیست یا تأیید بانک مرکزی می ماند. هزینه انبارداری آن از ارزش خود کالا بیشتر می شود و در نهایت یا فاسد می شود یا به مزایده گذاشته می شود. در این میان، تولیدکننده و واردکننده ضرر می کنند، مصرف کننده هزینه اش را می پردازد و دولت هم از درآمد تعرفه ای محروم می شود. این همان زنجیره معیوبی است که انفجار بندر شهید رجایی فقط یکی از نشانه هایش بود.
مشکل نه در کمبود تجهیزات است و نه در نبود تجربه؛ در شیوه حکمرانی است. بندر زیر نظر سازمان بنادر اداره می شود، اما گمرک، مناطق ویژه اقتصادی، استاندارد، محیط زیست و ده ها نهاد دیگر هم در همان فضا حکم می رانند. هیچ مرجع واحدی وجود ندارد که تصمیم نهایی را بگیرد. هر نهاد بخشی از کار را در دست دارد، اما در نهایت هیچ کس پاسخ گو نیست.
در دنیا اما بنادر به سمت دیجیتالی شدن و یکپارچگی رفته اند. هر کانتینر شناسه دیجیتالی دارد که به صورت لحظه ای اطلاعات محموله، تاریخ ورود، شرایط دمایی و وضعیت ترخیص را نشان می دهد. اگر دما یا فشار از حد مجاز فراتر رود، سیستم هشدار می دهد. اما در بنادر ما، هنوز اطلاعات در دفترهای کاغذی یا سامانه های جزیره ای پراکنده است. در چنین فضایی، مدیریت بیشتر بر پایه تجربه شخصی است تا سیستم داده محور.
حادثه بندر شهید رجایی می توانست نقطه عطفی برای اصلاح باشد؛ فرصتی برای گذار از مدیریت واکنشی به حکمرانی پیشگیرانه. اما ما همچنان در مدار تکرار می چرخیم؛ هر حادثه ای فقط تا زمانی خبر است که دودش در آسمان پیداست.
بندر، فقط محل عبور کالا نیست؛ شریان حیاتی تجارت و امنیت ملی است.
تأخیر در اصلاح ساختارها، به معنای انباشت خطر و هزینه است. اگر بخواهیم از آن حادثه درسی بگیریم، باید به جای کمیته و گزارش، به تصمیمات واقعی برسیم: تشکیل مرجع واحد مدیریت بنادر، راه اندازی سامانه هوشمند ردیابی کالا و حسابرسی سالانه ایمنی.
حادثه بندر شهید رجایی باید آخرین هشدار باشد. دود آن انفجار از آسمان بندرعباس رفته، اما ریشه هایش هنوز باقی است. اگر این ساختار اصلاح نشود، شاید حادثه بعدی فقط مسئله زمان باشد نه احتمال
بلاگ خبری مکران آریا دریا








